PM! is everything

همه چیز....

PM! is everything

همه چیز....

عاشقه مثله خودم

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت

 

نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از

 

اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا

 

ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه

 

 

نمیکنم چون من هم میمیرم

عاشقانه((شرونده چند وقت نبودم کنکوره دیگه.............))

وقتیکه عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست

وقتیکه تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم

وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم

هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست

و هرگاه به جدایی می اندیشم کنار خود سایه مرگ را می بینم

 


دلم چند حرف می خواهد.


یک د با آن انحنای نازک که راز بودن در آن نهفته است.

 یک و که سر در گریبان برده در هجوم باد و سکوت کرده است.

یک س با دندانه های همسان که ستاره ها را میشمارد تا سپیده دم.

دست آخر هم یک ت که نقطه تنهایی را به آغاز تو میرساند.


دلم چند حرف می خواهد تا با آنها واژه ای بسازم و تا دوردست بیایم.

تا برسم و دست تو را بگیرم.

راستی...
تو کجایی ای دوست ؟

دلم خیلی گرفته ....

زندگی

 

 

زندگی تکرار تفکر در حلقه حیات است

زندگی معمای وجود در تفکر بشر است

زندگی آزمایشگاه صبر برای موجود کم طاقت است

و اما ؟؟؟

زندگی لطف اجباری اما شیرین خداوند است

زندگی خالی است ان را پر کن.

زندگی یک مشکل است با ان روبرو شو.

زندگی یک معادله است موازنه کن.

زندگی یک معما است ان را حل کن.

زندگی یک تجربه است ان را مرور کن.

زندگی یک مبارزه است قبول کن.

زندگی یک کشتی است با ان دریا نوردی کن.

زندگی یک سوال است ان را جواب بده.

زندگی یک موفقیت است لذت ببر.

زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو.

زندگی یک هدیه است ان را دریافت کن.

زندگی دعا است ان را مرتب بخوان.

 

زندگی درد است ان را تحمل کن.

زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با ان روبرو بشی .

عشق

یادم میاد یه روزی تنهای تنها بودم
با اون همه تنهایی اسیر غم نبودم

من بودم و یه سایه فقط خودم رو داشتم
کاری با کار دنیا با آدماش نداشتم

تا که یه شب تو شبها چشم به چشمت افتاد
سر اومد این تنهایی دلم به من خبر داد

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که باز بری بذاری من رو با بیقراری

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که جاش برام تو سینه یه دنیا غم بذاری

حالا اومدم با سایه ها با غصه ها نشستم
از تو نموند بجز غم تو این شبا یه خستم

کاشکی میشد دو باره اون روزا بر میگشتن
میومد اون زمونی که غصه ای نداشتم

دیگه شدم غریبه با دنیا و زمونه

اونکه دلی نداره باید تنها بمونه