PM! is everything

همه چیز....

PM! is everything

همه چیز....

تام کوروز

 

:-"

 

:-"

درباره « تام کروز »

درباره « تام کروز »


تام کروزدر سرگذشت مردان بزرگ دنیا به مردانی بر می خوریم که علی رغم ناتوانی هایی که داشته اند، به موفقیت های بزرگی که در پارادوکس با ناتوانی هایشان بوده است، دست یافته اند. از جمله این مردان موسیقیدانی با گوش هایی کر است و یا رهبر ارکستری با بیماری پارکینسونیسم یا لقوه که رهبری ارکستر را غیر ممکن به نظر می رساند و یا هنرپبشه ای توانا و معروف که روزگاری نه چندان دور در زندگیش از بیماری دیسلکسیا که عدم توانایی در خواندن و سختی در نگارش صحیح کلمات است، رنج می برده است. این هنرپیشه توانا و مطرح امروز تام کروز است که کمتر کسی است که بازی های ماندگار او را به یاد نیاورد. تام کروز در مارس 1962 در نیویورک متولد شد. اگرچه امروز از مطرح ترین و تاثیر گذارترین هنرپیشگان هالی وود است اما روزگاری طولانی برای رسیدن به این موفقیت ها جنگیده است. حتی امروز نیز برای ماندن در لیست برترین های هالی وود و عرضه توانایی ها و استعدادش تلاش می کند. تولد او در خانواده فقیری که دائما در نقل مکان از شهری به شهر دیگر بودند موجب می شد تا نتواند روابط دوستانه پایداری با دیگران ایجاد کند و بیماری دیسلکسیا که مانعی برای تحصیل او به شمار می آمد وضعیت او را سخت تر و سخت تر می کرد. اما کروز جوان مصمم و هدفمند بود و وقتی در کودکی پدرش خانواده را ترک گفت با جدیت بسیار مسئولیت های جدیدش را پذیرفت. در 12 سالگی به همراه مادر فداکارش بر بیماری و ضعف خود در خواندن پیروز شد.
به تربیت بدنی و قوای فیزیکی بدنش مشغول شد و در مسابقات بسیاری از ورزش های گوناگون شرکت کرد گو این که پس از مدتی به علت آسیب زانو از انجام ورزش باز ماند. یک سالی را در جامعه فرانسیسکن ها که یکی از فرقه های مسیحیت است گذراند و تصمیم داشت که کشیش شود اما بعد از ظاهر شدن در چند نمایش دبیرستانی، آن چه را که حقیقتا او را به خود فرا می خواند شناخت.
در نهایت فقر و نیاز مالی و با تلاش بسیار به نیویورک رفت تا از خود هنرپیشه ای بسازد. در سال های اولیه 1980 بیشتر در نقش های پیش پا افتاده نوجوانان ظاهر می شد که از نظر حرفه ای پیشرفتی محسوب نمی شد. اما با شم تجاری قوی خود راه خودش را به سمت هالی وود باز کرد و در فیلم های مرد بارانی، رنگ پول و چهارم جولای که به خاطر آن کاندید جایزه اسکار شد، بازی کرد.
تام کروزدستمزد کروز در سال های 1990 به بالاترین دستمزد ها در دنیا رسید برای هر کدام از فیلم های پرفروش مصاحبه با خون آشام و یا ماموریت غیر ممکن 15 میلیون دلار دریافت کرد و برای فیلم جری مک گوایر بار دیگر کاندید جایزه اسکار شد.
فیلم ماگنولیا جایزه گلدن کلاب را علاوه بر کاندیدای دوباره اسکار برایش به ارمغان آورد. برای بازی در نقش غیر کلیدی 45 دقیقه ای در فیلم سه ساعته ماگنولیا کروز آن قدر مشتاق بود که قبول کرد دستمزد کمتری بگیرد که همه بودجه فیلم 30 میلیون دلار بود.
کروز در آخرین فیلم نابغه بزرگ عالم سینما استنلی کوبریک، نقش اول مرد را به عهده داشت که در مصاحبه ای از بازی در Eyes Wide Shut به عنوان افتخار و تجربه بزرگ نام می برد.
کروز مهربان و متفکر است در جامعه هنرپیشگان به سخاوت و محبت معروف است و از محبوب ترین اعضای جامعه سینمایی آمریکا ست.
کروز که در دسامبر 1990 با نیکول کیدمن هنرپیشه صاحب جایزه اسکار سال جاری ازدواج کرده بود و فرزندخواندگی دو کودک را با هم پذیرفته بودند، چندی پیش از همسرش جدا شد. . کروز و کیدمن هیچ کدام دوست ندارند که در مورد این جدایی حرفی بزنند و اما کروز می گوید که ما دوستان خوبی باقی خواهیم ماند.

                             www.persianmafia.blogsky.com

داستان ترکه درباره نون:

داستان ترکه درباره نون:

ترکه می گه:نون سنگک دو خاش خاش نمی خوام

نون تافتون تنوری نمی خوام

من تو رو می خوام تو رو می خوام اونارو نمی خوام نفسم تویی تو می دونی هوا رو نمی خوام

بی تو هیچی زی از نونوا نمی خوام تو برشته ای من سوخته نمی خوام

می دونم خیلی زیادی واسه من واسه اینم من تافتون نمی خوام

نون باگت فرانسه نمی خوام

نون سوخته نون مونده نمی خوام

تافتون های خوشمزه رو نمی خوام

سنگک های بامزه رو نمی خوام

تو که نیستی سیرابی نمی خوام

می دونم خیلی زیادی واسه من واسه اینم نونه سوخته نمی خوام

بی تو هیچی از عالم نمی خوام بربری تویی من سنگک نمی خوام

می دونم خیلی زیادی واسه من واسه اینم من تافتون نمی خوام


رزم رستم و ویروس

رزم رستم و ویروس

کنون رزم ویروس ورستم شنو
دگر شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یگی دیسک داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این دیسک باشد یکی فایل ناب
که بگرفتم از سایت افراسیاب
برو حال میکن بدین diskهان!
که هم نون وهم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزد mini towerاش
بزد ضربه بر سر powerاش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت
مر آن disk را در drive اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت
یکی list از root دیسک گرفت
در آن disk دیدش یکی file بود
بزد enter آنجا و اجرا نمود
کز آن یک demo شد پس از آن عیان
ابا فیلم و موزیک وشرح وبیان
به ناگه چنان سیستمش کرد hang
که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر بار reset نمود
همی کرد hangوهمان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد
ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود
بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت رستم همه مشکلش
وزان disk وبرنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قیچی و ریش
یکی دیسک bootable آورد پیش
یکی toolkit اندرآن disk بود
بر آورد آنرا و اجرا نمود
همی گشت toolkit،hard اندرش
چو کودک که گردد پی مادرش
به ناگه یکی رمز virus یافت
پی حذف امضای ایشان شتافت
چو virus را نیک بشناختش
مر از boot sector بر انداختش
یکی ضربه زد بر سر toolkit
که هر byte آن گشت هشتاد bit
به خاک اندر افکند virus را
تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه با شو هرش
که این بار بگذشت از پل خرش
قسم خورد رستم به پرور دگار
نکیرد دگر disk از اسفندیار

نامه پسر عرب به دختری

نامه عاشقانه پسری عرب به یک دختر ایرانی (طنز)
یا ایـــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـا

امیـدوارم که مزاجک عین الصحت و السلامت بوده باشد
.
و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوای

ٿراقــک , کـــه ان هم انشــــــا الله تعالی ٿی همـــین ایام

دیدارنا و مرادنا حاصلوننـا . باری یا ایها العزیز انا ٿــی آتش

العـشق کمثـل الماهیتابه میـــسوزم! و جلز و ولزنا درآمده
.
ٿی کـــل شبها که انا ســرم را علی المتــــــــکا میگذارم
,
اشــــــــــــــــــکنا کمثل الرودخـــــانه جاریه" علی البـــستر

و آه سوزاننی بســـــــــــــــوی آسـمان صعودن
!
الهی انا قربـــــــــان انت بروم . انا قسم میخورم بجاننی و

بجانک که ٿی کـــل شبها ابدا" خواب ٿـــــــــــی چشماننا

لا داخـــــلون و اغـــلب الی صبح بیــــدارون و گریـــــه زارون ٿی هجرک
.
انا قربان چــــشم و ابرویت بروم و جـــــــــان ناقابل الحقــیر ٿدای بدن ابیضت بشود
!
بـخدا رنگم من هجرانک کمـــــثل الزردچوبه اصٿر شــــــده

و قلبنــــــا کمثل الآلبالـــو احمر گردیده
.
"
آه ... آه یاویلنا کــه هــــــــــــر نصٿه شب بیادکم یوقوقو ! یعنـــی وق وق
!
میـکنم و هرچه نامه جات العاشقانه بسوی انت ارسالون

هیچ لاجـــوابون گویا انا را آدم لا حسابون
!!! "
به جان انت که از جان الحقیر عزیزتر است قلبنا ٿی ٿراقک

مـــجروح و لباب قلبنا بروی انت مٿتوح
!
انا نمیدانم که چرا از من ٿرارون ! در صورتی کـــــــه انا من

العشـقک بیقرارون گویا لارحم ٿی قلبک
!!!
انــــــــــــــا هستم واحد(اون) جوان(اون) الباسواد و صاحب

المعلومات الکثیره . بــا تــــــــــمام این احوال حاضرم حلقه

العبودیت و الچاکری ترا ٿی الگوشم آویزاننا
!
رحـــــم .... ارحم ! یعنی رحم کن نگذار من(men) جٿائک

خودم را با اربـــع نـخود تریاک یقتلون
!!!
انا دیـــــگر طاقت الٿراغ ندارم و به وصالک مشتـاقون ولـی

خداوند به قدر مثقال ذره وٿا ٿی وجودک لا آٿریده
!!!
انــــــــــــــا تا ثلاث ماه دیگر مرتبا" ٿی هر هٿته واحد نامة

العاشقانة بـرای انـت مینویسم ! تا بحال زارنا متــــٿکرون

و چنانچه باز هم بر درد دلـم لا یرسون آنــقدر اشکنا مـــن

الچشمنا سرازیرون تا جـــــــــــان آٿرین تسلیمون
!!!
آنکه من الٿراقک زردا" و لاغرون

الجوان الضعیٿ الخٿیٿ الکثیٿ !